إعـــــــلان

Collapse
No announcement yet.

الکســــــــــــــاء(ع ) 3

Collapse
This topic is closed.
X
X
 
  • Filter
  • الوقت
  • Show
Clear All
new posts
  • abn tamam
    عضو جديد
    • 06-05-2011
    • 2

    الکســــــــــــــاء(ع ) 3

    بسم الله ا الرحمان الرحیم
    اللهم صلی عی محمد وال محمد الائمه والمهدین وسلم تسلیما
    اثبات و وجوب وصیت :
    انگاه که پروردگارتو فرشتگان را فرمود: من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت.گفتند:ایاکسی را که در ان خواهی گماشت که در زمین فسادکند وخونها ریزد.وحال ان که ما خود تورا تسبیح وتقدیس می کنیم؟فرمودمن چیزی می دانم که شما نمی دانید} (البقره/30)
    در این ایات خداوند اولین خلیفه خود را برای مکلفین معرفی می کند ،و نصی صریح بر معرفی جانشین خود ادم(ع) در محضر ملائکه و ابلیس که طاوس ملائکه بود، را انجام می دهد وبعد از این سنتی شد تا تمام انبیاء واوصیاء جانشین وخلیفه خود را با وصیت معرفی می کنند واین سنت خداوند است که تمام خلفاء با وصیت بیایند ، وبعد از اعتراض بر امر جانشینی وخلافت ادم (ع) خداوند وی را مسلح به سلاحی کرد که هیچکس این سلاح را ندارد وان علم خداوندی ان خلیفه در هر زمان است. واین قانونی شد برای شناخت انبیاء واوصیاء (خلیفه خدا) در زمین می باشد که همیشه با وصیت وسلاح زمان خویش می ایند .
    وعن الحارث بن المغيرة النضري ، قال : قلنا لأبي عبد الله (ع) : بما يعرف صاحب هذا الأمر؟ قال : ( بالسكينة والوقار والعلم والوصية ) ( ).
    نقل از حارث ابن مغیره نضری ،گفت از ابی عبدالله سوال کردیم صاحب الامر را چگونه بشناسیم ؟فرمود (با سکینه ،وقار وعلم و وصیت می اید )
    عن أبي عبد الله (ع) في خبر طويل قال : ( ... يعرف صاحب هذا الأمر بثلاث لا تكون في غيره : هو أولى الناس بالذي هو قبله ، وهو وصيّه وعنده سلاح رسول الله و وصيته ... ) الكافي : ج1 ص428
    از ابی عبدالله در خبری طولانی امده است که می فرماید :صاحب الامر را به سه خصلت میتوان شناخت که در غیر او نیست 1-او اولاتر ین مردم به شخص قبل از خود می باشد 2-او جانشین وخلیفه وی می باشد 3- با سلاح ووصیت می اید .
    از این جا مشخص می شود کسی ادعای چنین امری (خلیفه خدا) نمی کند الا این سه امر در او جمع شده باشد .1-وصیت 2- علم 3-سکینه ووقار
    واگر این سه مورد در شخصی جمع گردد تصدیق وی بر ما واجب است وگرنه با تکذیب وی رسول خدا واوصیاء اش (ع) را تکذیب کرده ایم ؛ زیرا انها موازین وصفات شناخت صاحب الامر که همان وصی می باشد را روشن کرده اند.
    کلام ما در مورد وصیت است که ان میزان شناخت معرفت وصی می باشد .
    وخداوند با این قانون حجت خود را مشخص ومعرفی می کند،و حتما از قانونی که با ان حجت خویش را تمیز میدهد محافظت می کند وبر کسی که به دروغ و باطل ادعای ان را بکند عقوبتی را گذاشته است.
    فقد روى الوليد بن صبيح قال : سمعت أبا عبد الله يقول : إن هذا الأمر لا يدعيه غير صاحبه إلاّ تبر الله عمره . (الكافي : 1 / 373،معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : 3 / 428،الإمامة والتبصرة: 136).
    نقل از ولید بن صبیح :شنیدم که ابا عبدالله می فرماید :این امر(وصی بودن ) را جز صاحبش کسی ادعا نمی کند واگر کسی به دروغ ادعای ان را بکند خداوند او را هلاک می کند . الكافي : 1 / 373،معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : 3 / 428،الإمامة والتبصرة: 136).
    بس ملاحظه کنید مومنان که چگونه خداوند مدعی دروغین را مهلت نمی دهد ،واو را هلاک می گرداند ،و این قانون را اهل بیت (ع) روشن کرده اند وان غیر قابل تغیر می باشد ،واز اینجا مشخص می شود هر کس چنین ادعای کرد وخداوند وی را هلاک نکرد حتما صاحب امر ومدعی وصیت می باشد . مثلا در زمان امام سجاد (ع) عمویش محمد ابن حنفیه ادعای وصی بودن را نمود و به سمت حجر السود جهت شهادت گرفتن رفتند ... وامام سجاد (ع) به عمویش فرمود ای عموی گرامی من بر شما کوتاه شدن عمر وتشت احوال را در صورت ادعای این امر بودن را بکنی ترسانم .....وغظیه ان در کتب شیعه کامل با تفاصیل امده است.
    ودر کتاب شرح اصول کافی:6/346) نقل از مازندرانی در مورد به دروغ ادعای صاحب امر بودن امده است که می گوید عده ای کثیری چنین ادعای کردند وخداوند انها را هلاک کرده است
    وبخاطر این سنت خداوند امر بر وجب ونوشتن وصیت در شب وفات کرده وفرمود :
    كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ)
    :به شما دستور داده شده که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، به پدر و مادر وخویشاوندان ، به چیزی شایسته عدل وصیت کند این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است } (البقره 180)
    قوله تعالى : ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ) (المائده از ایه 160)
    و نیز می فرماید :ای اهل ایمان ؛ چون یکی از شما را مرگ رسید برای وصیت خود دو شاهد عادل از خودتان گواه گیرد یا غیر از خودتان }
    واز امام صادق (ع) بعداز اینکه قول رسول خدا(ص) در مورد وصیت در هنگام مرگ را ذکر کرد گفت (ع) : (تصدیقش در سوره مریم امده است که خداوند می فرماید{لا يملكون الشفاعة إلا من اتخذ عند الرحمن عهداً}شفاعتی برای انها نیست جز انکه نزد رحمان عهدی ببرند. این همان عهد است) (بحارالانوار 100 /200)
    خدا : فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد ازذریه ام[چطور] فرمود عهد من به ظالمان نمى‏رسد ( بقره124) از ابی عبدالله(ع)فرمود:ایا دیدید کسی از ما به هرکه خودش خواست وصیت کند؟ هرگز به خدا قسم در صورتیکه ان عهدی از خداوند و رسولش (ص)برمرد تا مردی دیگرتا اینکه امر با صاحبش به پایان خواهد رسید))
    و رسول خدا(ص) به علی (ع) در مورد وصیت فرمود که : ((شما ان را یاد بگیر وبه اهل بیت و شیعه خود بیاموز گفت: وانگاه گفت : جبرائیل ان را به من یاد داد)) (بحارالانوار100 /200)
    و از پیامبرمحمد(ص): ((هرکس فوت کند در حالی که وصیت نکند مرگش مرگ جاهلیت است)) و از پیامبرمحمد(ص): ((وصیت حقی بر هرمسلمان است )) و گفت (ص): ((هرکس بمیرد در حالی که وصیت نکرده عملش را با معصیت ختم نموده)) (اثبات الهداه ج1 ص 143)
    از ابی عبدالله(ع): ((در مورد وصیت از او پرسیدم ، فرمودند حقی بر هر مسلمان است)) (اثبات الهداه ج1 ص99)
    واز امام علی(ع) : ((وصیت نقص زکات را کامل می کند)) (همان کتاب)
    واز رسول(ص)هرکس بر وصیت حسنه ای مرد ، شهید به حساب می اید)) (بحارالانوار100- 200)
    ووصیت است که عصمت وصی را برای مردم مشخص می کند و از امام علی ابن الحسین(ع) نقل شده و فرمودند: ((هرامامی از ما نخواهدبود مگر معصوم باشد و عصمت در ظاهر خلقت نیست که با ان شناخته شود و ان نخواهد بود مگر به او وصیت شده –پس به او گفتند ای فرزند رسول خدا معنی معصوم چیست؟ فرمودند:اوست معتصم به حبل یا ریسمان خداوند وریسمان خداوند همان قران است که جدا نمیشوند تا روز قیامت وامام به سوی قران هدایت می کند و قران به سوی امام هدایت می کند و ان گفتار خداوند تعالی :{إنَّ هَـذَاالْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ})) (معانی الاخبارص132)
    وفرمودند: ((عالمی(امامی) از ما اهل بیت نمی میرد مگراینکه خداوند عزوجل با او امر می کند که به چه کسی وصیت کند)) (الکافی1/307)
    تمام انبیاء واوصیاء خداوند سنت خدا را ادامه داده و بر خلیفه ورسول بعد از خود وصیت کرده اند:
    از ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((هنگامی که نبوت ادم و غذا خوردن او به پایان رسید خداوند به او وحی نمود : ای ادم نبوت و غذا خوردن شما به پایان رسید پس هرچه از علم و ایمان ومیراث ونبوت واثارعلم واسم اعظم داری در عقب، از نسل خود پیش هبه الله قرار بده که من زمین را به غیرازعالمی عارف که دین و معرفت اطاعت از من با او شناخته شود وباعث نجات کسی که در مدت زمان پایان عمر پیامبری تا ظهور پیامبری دیگر متولد شود گردد را خالی نخواهم گذاشت )) (المحاسن 1/235)
    از ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((نوح(ع) پانصد سال بعد از طوفان زندگی کرد سپس جبرائیل به سوی او امد وگفت:ای نوح نبوت شما تمام شد روزهای شما کامل پس اسم اکبر ومیراث علم واثار علم نبوت را که داری به فرزندت سام بده که من زمین را بدون عالمی که اطاعت وپیروی هدایت من را با او بشناسند ترک نمی کنم ودر زمان پایان پیامبری وبعثت پیامبری دیگر نجات در او باشد ومردم را بدون حجت برخودم ترک نمی کنم که داعی به سوی من وهادی به راهم وعارف به امر من باشد و من به اتمام رساندم که برای هر قومی هدایتگری قرار دهم که با ان سعداء هدایت وبراشقیاء حجت باشد تا اینکه فرمودند نوح انها را به هود بشارت داد و به انها امر یا دستور داد به پیروی از او، و همچنین امر کرد که در هر سال وصیت را باز کرده و در ان نگاه کنند تا ان روز برای انها عید باشد)) (اثبات الهداه 1/98)
    واز ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((موسی(ع) به یوشع بن نون وصیت کرد ویوشع به فرزندان هارون وصیت نمود...تا اینکه فرمودند:موسی ویوشع به مسیح (ع) بشارت دادند وبعداز اینکه خداوند مسیح را مبعوث کرد مسیح گفت که بعداز من پیامبری به نام احمد از فرزندان اسماعیل به تصدیق من وتصدیق شما می اید وعذر من وعذر شما وبعداز او در بین حواریون در مستحفظین نامید بخاطراینکه به حفاظت از اسم اکبرپرداختند وان همان کتابی است که با ان همه چیز ویا توسط ان به پیامبران اموخته می شود ..تا اینکه فرمودند : وصیت از عاالمی به عالم دیگر نازل شد تا اینکه به محمد(ص) داده شد وهنگامی که خداوند محمد(ص) را مبعوث کرد از مستحفظین به او ایمان آورده و بنی اسرائیل او را تکذیب کردند)) (اثبات الهداه 1/151 , الکافی 1/325)
    واز ابن عباس در قول تعالی:{وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ } فرمود: با وصیت به یوشع بن نون بر او تمام کرد وبه او یاد داد پیامبری مبعوث نمی شود مگراینکه برای او وصی باشد ومن پیامبری را مبعوث کردم و وصی او را علی قرار دادم ابن عباس (رضیه الله عنه) گفت: هرکس گمان کرد که رسول خدا(ص) وصیت نکرد پس خداوندرا تکذیب کرده و به پیامبرش نادانی نمود وخداوند هرچیز موجودرا تا روز قیامت به محمد(ص) خبر داد . (تفسیرفرات الکوفی ص 316)
    ودر مناجات طولانی خداوند تعالی به عیسی(ع) فرمود ((...سپس ای ابن مریم دختر بتول شمارا به سید المرسلین و حبیبم و احمد صاحب شتر قرمز و صورتی همچون ماه ...وصیت می کنم ...تا اینکه فرمودند بنی اسرائیل را در مورد او خبر کن و انها را به تصدیق او امر کن و اینکه به او ایمان اورند و از او پیروی کنند و او را یاری کنند و...تا اینکه فرمودند ای عیسی دینش حنفی و قبله اش یمانی و او از حزب من است و من با او هستم پیروزی با اوست سپس پیروزی با اوست )) (الکافی 8/138)
    در كتاب سليم بن قيس در مورد شهادت وصيت رسول اكرم امده است که:
    سلمان فارسی (رح ): در شب وفات رسول اكرم ، بعد از انكه بيامبر قلم وكاغذ خواست وان ملعون جمله خود را گفت همه بعد از انكه بيامبر ناراحت شد بيرون رفتن وبه جز علي وفاطمه وحسن وحسين باقي نماند وما نيز بلند شديم من وابوذر ومقداد كه امام علي( ع) فرمودند بنشينيد ....تا اينك رسول اكرم شروع كرد وفرمودن: اي علي اينك جبرايل به من خبر داد كه او (عمر)سامري امت من و یارش گوساله است و خداوند گفت كه تفرقه در دين ازاين لحظه شروع شدوخداوند به من امر كرد تا كتابي بنويسي كه در جمع ننوشتي واين سه نفر شاهد باشند واسامی ائمه را یکی بس از دیگری برایمان خواند وامام علی (ع) مینوشت ورسول اکرم گفت من شمارا شاهد قرار می دهم که علی (ع) برادر و وزیر و وارث و خلیفه من برامتم می باشد بعد از او حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین ..
    و امام علي( ع) ضمن حديثي طولاني خطاب به طلحه گفت مگر شاهد نبودي وقتي بيامبر خواست وصيت كند وان مرد چه گفت .... طلحه گفت اري من بر ان شهادت ميدهم، امام گفت بعد از اينك شما رفتيد بيامبر انچه مي خواست در جمع بگويد به من گفت و سه نفر را بر ان شاهد قرار دادكه سلمان و ابوذر ومقداد بودند واسامي ائمه هادی را تا روز قيامت معرفي كرد،سبس رو به ابوذر ومقداد که انجا حاضر بودند کرد وفرمود : ايا اينچنين نيست اي ابوذر وتو اي مقداد وهردو شهادت دادن واين روايت با مقداري تقيرات در جملات در كتب اهل سنت موجود ميباشد. كتاب سليم بن قيس 211 (تحقيق الأنصاري ) / غيبة النعماني 81 .
    و فی العجلونی :يا علي أدع بصحيفة ودواة فأملى رسول الله (ص) فكتب علي وشهد جبرائيل ثم طويت الصحيفة ، قال الراوي فمن حدثكم أنه يعلم ما في الصحيفة إلا الذي أملاها وكتبها وشهدها فلا تصدقوه فعل ذلك في مرضه الذي توفى فيه ) كشف الخفاء 2 /384
    در كتاب عجلوني امده که رسول اکرم (ص) فرمود :یا علی قلم وکاغذی اماده کن ورسول اکرم وصیت را خواند وعلی می نوشت وجبرائیل شاهد بود و بعد از ان وصیت جمع شد .راوی میگوید هرکس بگوید می داند که در ان چه نوشته شده به غیر از کاتب ودیکته کننده ان او را تصدیق نکنید واین در زمان بیماری رسول بود .
    فقال ابن الجوزي : ... عن أبي عرفجة عن عطية قال : مرض رسول الله (ص) المرض الذي توفى فيه قال وكانت عنده حفصة وعائشة فقال لهما : أرسلا إليّ خليلي فأرسلتا إلى أبي بكر فجاء فسلّم ودخل المجلس فلم يكن للنبي (ص) حاجة فقام فخرج فنظر إليهما فقال : أرسلا إليّ خليلي فأرسلتا إلى عمر فجاء فسلّم ودخل فلم يكن للنبي (ص) حاجة فقام فخرج ثم نظر إليهما فقال : أرسلا إليّ خليلي فأرسلتا إلى علي (ع) فجاء فسلّم ودخل فلما جلس أمرهما فقامتا . قال : يا علي : أدع صحيفة ودواة فأملى رسول الله (ص) وكتب علي وشهد جبرئيل . ثم طويت الصحيفة . فمن حدثكم أنه يعلم ما في الصحيفة إلا الذي أملاها وكتبها فلا تصدقوه) الموضوعات 1 /377
    در كتاب ابن جوزي امده بيامبر سه بار فرمود خليلم را صدا كنيد كه در هر بار عايشه وحفصه به دنبال عمر يا ابابكر ميفرستادن و بيامبر امام علي(ع) را ميخواست، واخر به دنبال او فرستادن وبيامبر وصيتش را به امام گفت وامام ان رانوشت و ان را تا كرد وهركس ادعا كرد مي داند در ان چه نوشته شده است باور نكنيد (المو ضوعات ص377)ومثل همين روايت در كافي ج1ص328اامده است
    ابن عباس ميگويدامام علی بر من در ذی قار وارد شد وصحیفه ی را بیرون اورد وبرایم از ان خواند واز اتفاقاتي كه بر مومنين خواهد افتاد را برایم خواند و از قتل حسن وحسين( ع) وحوادثی در ان تا قيامت نوشته شده بود، و از امر ابو بکر و عمر و عثمان در ان بود وهر کدام چقدر حکومت می کنند ونیز از جنگ جمل ومسیر عایشه وطلحه و زبیرنوشته شده بودو در ان از ازار واذيت فرزندان بيامبر از فرزندان ابن عباس نوشته شده بود ه وامام ان را جمع كرد وهركاري كردم بقيه را برايم نخواند، سبس فرمود میترسم از اتفاقات برایت بخوانم وتو محزون شوی ابن عباس ادامه داد وگفت: در ان لحظه اگر امام یک نسخه از ان را به من می داد بهتراز انچه خورشید بر من طلوع کرده است بود . إثبات الهداة 1 /277ـ 278.
    اما وصیت رسول در شب وفاتش : از امام صادق (ع) ]از پدرانش از امير مؤمنان (ع)[ نقل شده است که فرمود: {پيامبر خدا (ص) در شبى كه وفات او بود به على (ع) فرمود كه يا ابا الحسن صحيفه و دواتى حاضر كن. و پيامبر خدا (ص) وصيتش را فرمود تا اينكه به اين جا رسيدكه فرمود : يا على پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از آنها دوازده مهدى . و تو يا على نخستين دوازده امام مى باشى. وشروع به خواندن اسماء ائمه یکی بس از دیگری نمود تا اينكه فرمود: ..پس اگر وقت وفات علی النقی رسيد ولايت را به فرزندش حسن ]العسكری(ع)[ می دهد و اگر وقت وفات حسن ]العسكری(ع)[ رسيد ولايت را به فرزندش (م ح م د) ، مستحفظ از آل محمد (ص) تسليم مى كند و ايشان دوازده امام مى باشند و سپس دوازده مهدى بعد از ايشان مى باشد، پس اگر مرگ به سويش (حجة ابن الحسن) آمد ولايت را به فرزندش نخستين مهديين تسليم مى كند كه سه نام دارد، نامى مانند نام من و نام پدرم عبد الله و احمد و نام سوّم مهدى است. و او اولين ايمان آورنده(به پدرش ) است}. (بحار الانوار، ج 53، ص 147 – کتاب الغيبه شيخ طوسى(فارسى) ص 300 – کتاب غاية المرام، ج 2، ص 241) .
    در اثبات وصيت شب وفات رسول ادله فراواني وجود دارد كه وجود وصيت را ذكر كرده مثلا در انجيل يوحنا لاهوتي امده : (( 1- بعد هذا نظرت وإذا باب مفتوح في السماء والصوت الأول الذي سمعته كبوق يتكلم معي قائلا : اصعد إلى هنا فأريك ما لا بد أن يصير بعد هذا . 2 وللوقت صرت في الروح وإذا عرش موضوع في السماء وعلى العرش جالس . 3 وكان الجالس في المنظر شبه حجر اليشب والعقيق وقوس قزح حول العرش في المنظر شبه الزمرد . 4 وحول العرش أربعة وعشرون عرشا . ورأيت على العروش أربعة وعشرين شيخا جالسين متسربلين بثياب بيض وعلى رؤوسهم أكاليل من ذهب . 5 ومن العرش يخرج بروق ورعود وأصوات … ))
    وبعد از ان به دربی باز را در اسمان دیدم وصدای اول همچون شیبور به من گفت بیا اینجا تاچیزی را نشانت دهم که باید بعد از این اتفاق می افتد2ودروقتش با روح یکی شدم وعرشی را در اسمان که شخصی بر ان نشسته بود دیدم 3وشخص نشسته همچون سنگ یشب وعقیق می درخشید ودور ان رنگین کمان همچون زمرد نور افشانی می کرد 4و دور ان عرش بیست وچهار عرشی دیگربود.وبر ان عرش بیست وچهار شیخ نشسته بودند که بحالت رکوع با لباس سفید نشسته وبر سر انها نور گرد همچون اکلیلی از طلاست.5واز ان عرش صدای چون بوق ورعد وبرق وصدای بلند خارج می شد .... اصحاح چهارم
    ...وچه كسي بالاتر از بيامبر واهل بيتش كه انها دوازده امام و دوازده مهدي هستن وسجده اشان طاعت امر بيامبر است یا تسلیم امر او بودن است ....
    ******

    موضوع تکراری میباشد لذا بسته وبه ارشیف انتقال داده خواهد شد
    Last edited by Be Ahmad Ehtadait; 10-05-2011, 03:01.
Working...
X
😀
🥰
🤢
😎
😡
👍
👎